وبلاگ تخصصی کلاس ادبیات خلاق

وبلاگ تخصصی کلاس ادبیات خلاق با طراحی و تدریس دکتر وحید ضیایی

وبلاگ تخصصی کلاس ادبیات خلاق

وبلاگ تخصصی کلاس ادبیات خلاق با طراحی و تدریس دکتر وحید ضیایی

وبلاگ تخصصی کلاس ادبیات خلاق

کلاس‌های ادبیات خلاق با ایده‌ اجرای شیوه‌های متفاوت آموزش ادبیات در شاخه‌های (شعر، داستان، نقد ادبی، پژوهش و نویسندگی) برای نخستین بار با طراحی و تدریس «وحید ضیائی» اجرا شد.

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
منوی بلاگ
نویسندگان

۱۷ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

شکوفایی خلاقیت و نوآوری از مباحث مهم و با اهمیت دنیای امروز است و امروزه، برد با کسانی است که خلاق هستند. از آنجا که تقویت خلاقیت در دوران کودکی در تمام مدت عمر شخص موثر است باید آنرا بسیار مهم دانست. خلاق، یکی از اسامی خداوند است و در لغتنامه دهخدا به معنی بسیار خلق‌کننده، آفریننده و آفریدگار معنا شده است. در اصطلاح، خلاق به کسی می‌گویند که در موقعیت‌های لازم و ضروری، در برخورد با مسائل، راه‌حل‌هایی مؤثر و کاربردی برای حل مسائل و رفع موانع ارائه می‌کند. خلاقیت، امری توسعه پذیر است و همه افراد، از توانایی بالقوه خلاقیت برخوردارند. این پرسش که چگونه می توان خلاقیت کودکان را توسعه و گسترش داد، از سوالات اکثر والدین است.

خلاقیت از طریق بیان احساسات و برداشت های شخصی، غنی تر و عمیق تر می گردد؛ مطالعات انجام شده توسط سیسک (1989م.) یکی از روان شناسان حاکی از آن است که اوج خلاقیت در حدود سی سالگی است و پس از آن، در همان حد باقی مانده یا به تدریج کاهش پیدا می کند و به همین خاطر است که توجه به مسئله «آفرینش های ذهنی در دوره کودکی، نوجوانی و جوانی» فوق العاده حائز اهمیت است. با این توصیفات، اگر بتوانیم کودکان خلاق تری پرورش دهیم، از توانایی آن ها در حل مسائل و مشکلاتشان در بزرگسالی، مطمئن تر خواهیم بود.

اندیشه تخیلی، یکی از راه های مؤثر در برانگیختن قدرت خلاقیت محسوب می شود و یکی از ویژگی های مشترک میان افراد خلاق که مورد قبول همه روان شناسان و محققان این رشته است، وجود قدرت تخیل فوق العاده، در نزد همه کودکان و بزرگ سالان خلاق است. با این وصف می توان شعر را یکی از عوامل مهم موثر در رشد خلاقیت و پرورش هوش هیجانی کودکان دانست.

هر کدام از ما کمابیش با بلبل زبانی کودکان به ویژه در خواندن شعر، آشنا بوده و از شنیدن آن لذت برده‌ایم. اما فقط تا این حد آشنایی بزرگترها با شعر کافی به نظر نمی‌رسد. بهتر است ابتدا به طرح پرسشی اساسی در این زمینه بپردازیم: آیا می توانیم با کمک گرفتن از شعر، کودکان را خلاق بار بیاوریم؟

• شعر کودک

"بهره مند کردن کودک از عشق به شعر، به این می ماند که چشمه ای یا جویباری درونی و همیشگی از شادابی و تازگی در درونش روان کنیم آن هم نه شادابی تنها چرا که دوست داشتن و درک شعر، گونه ای دریافت و حس ششم برای فرد به ارمغان می آورد که در روبه رو شدن با زندگی و جهان پیرامون از او انسانی چالاک می سازد. چالاک به مفهوم بسیار بسیار زنده!"

رومر گودن 1998

دکتر برنادت ردافی در کتاب "پرورش تخیل و خلاقیت کودکان" چنین اشاره می‌کند: کودکان، خلاق و مبتکر به دنیا می‌آیند، اشخاص بسیاری معتقدند که آنان خلاق‌تر از بزرگسالان هستند، زیرا مغزشان در مجموعه راه و روشهای معمول مشاهده مسائل حبس نشده است، یا تحت فشار پیروی یا اجبار منطقی قرار نگرفته‌اند. کودکان پیش‌دبستانی از شنیدن شعر لذت می‌برند، نه به خاطر اینکه با معنی شعر و یا صناعات ادبی آشنا هستند، آنها با آهنگ شعر میخکوب می‌شوند، با ریتم موجود در شعر به جنبش و جوشش درمی‌آیند، شاد می‌شوند و حرکت را تجربه می‌کنند.

حال اگر پا را کمی فراتر گذارده، علاوه بر موسیقی مستقر در شعر آنها را با موضوع، یا به اصطلاح قصه شعر آشنا کنیم، آنگاه لذتشان، دوچندان خواهد شد. زیرا کودکان سرشار از تخیل هستند.

خیال و درک آن در پرورش استعداد و شخصیت کودکان بسیار مؤثر است و به آنان آزادی عمل و سرعت می‌دهد و برتر از آن، کودکان را هوشمند بارمی‌آورد. ریزبینی، دقت و کنجکاوی، حاصل از تخیل و خیال‌انگیزی است.

به هر کودکی دقت کنید این سه ویژگی را در او به صورت بارز می بینید: اول این که کاملاً احساسی است. دیگر این که قدرت تخیل زیادی دارد و در دنیای خیال زندگی می‌کند و سوم آنکه بسیاری از حرفها و حرکات او از وزن و آهنگی خاص برخوردار است. این سه ویژگی، کم و بیش در شعر هم وجود دارد. شعر نیز با احساس سروکار دارد، اگر تأثیر می گذارد و حتی حرکت ایجاد می‌کند از راه احساس وارد می‌شود و بر عقل چیره می‌گردد. احساسات کودک قبل از عقل او ظهور می‌کند و بهره‌برداری از سرمایه‌های عاطفی طفل خیلی زودتر از ذخایرعقلی او شروع می‌شود. بچه در موقعی که هنوز مسائل علمی و استدلالی را درک نمی‌کند مطالب عاطفی را می‌فهمد.

هیچ شعری نیست که وزن و آهنگی نداشته باشد. اشتراک این سه ویژگی، میان شعر و کودک باعث می‌شود که کودکان شعر را بیشتر دوست داشته باشند. با شعر زندگی کنند با شعر بیدار شوند، بخوابند و بازی کنند. از این رو شعر در ادبیات کودکان جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است. شعر باید هدفش مشخص و معین و زبان آن قابل فهم و درک باشد. موضوع شعر باید مربوط به دنیای کودک باشد. دنیای کودک و دنیای شعر، دو جهان نزدیک به هم یا شاید پیوسته به هم هستند و استفاده از این قرابت می تواند افق ذهنی و احساسی کودکان را وسعت بدهد.

شعر خوب می تواند مقدمه‌ا ی برای ایجاد اشتیاق درکودکان برای خواندن اشعار عمیق‌تر یا مفاهیم عالی‌تر باشد و در جهت تحول و تکامل فکری کودکان گام بردارد و یکی از انگیزه‌های اصلی کودکان به خواندن آثار ادبی فاخر باشد. باتوجه به اینکه شعر یکی از فعالیتهای اساسی است که کودکان با آن می‌توانند در دنیای سرشار از تخیل قرار گرفته و افکار و احساسات و تأثرات خود را بیان کنند، بی‌شک، شعر، عرصه دیگری است که میل به خلاق بودن را در کودک ارضا خواهد کرد.

متخصصین بر اهمیت سالهای اول زندگی، بسیار تاکید می کنند: هرکاری که شما به همراه کودک خود انجام دهید، از بازی کردن تا خوردن و راه رفتن و کتاب یا شعر و آواز خواندن، به مغز او کمک می کند تا فعالیت بیشتری انجام دهد. استفاده از شعر در رشد خلاقیت کودکان نقش بی بدیلی دارد. شعر زبان شادی ها، غم ها، آرزوها، آمال و نفرت هاست، وسیله ی تفریح و سرگرمی و به شادی گذراندن اوقات فراغت است. زبان همدردی، هم زبانی و هم آهنگی است. همه ی کودکان به طور فطری شعر را دوست دارند و از آن لذت می برند. پس پدران و مادران و مربیان وظیفه دارند در سنین کودکی شنیدن و خواندن شعر را در کودکان تقویت کنند و این کار را تا سنین نوجوانی نیز ادامه دهند تا علاقه به شعر در آن ها ذاتی شود. کودک، از آهنگ کلمات لذت می برد و گاه آن را حس می کند. شعر را حفظ می کند و این کار، پایه های درک زیبایی شناسی وسیع تری را در ذهنش ایجاد می کند. توجه به تاثیرات شعر برای پرورش عواطف، احساسات و درک کودکان -که در زیر می آید- دلایلی است که وارد کردن کودکان به دنیای شعر را ضروری می کند.

اولین واکنش کودکان به شعر شادی و لذت است. او با هیچانه ها در مهد کودک شادی را در شعر در می یابد، با شعرهای داستانی شعر را درک می کند و به مرور به درک شعرهای هیجان انگیز و احساسات عالی و ارزش های انسانی درون آن می رسد.

برای کودک امروز که به وسیله ی دیوارهای صوتی و تصویری تلویزیون و دنیای مجازی اینترنت محصور شده است، شعر سفر عاطفی بسیار جالبی است که در آن رویاها و احساس های خویش را باز می یابد و نشانه های غم و شادی،هراس و نفرت خویشتن را می بیند.

شعر دریافت های تازه ای به کودکان از جهان پیرامون شان می دهد و به آن ها کمک می کند تا از زاویه ای نو و با احساسات عالی به جهان بنگرند. در واقع شعر ارتباط کودکان را با جهان عمیق تر، عاطفی تر و دلچسب تر می کند.

در نتیجه ی آشنایی با شعر، کودکان به درکی از ظرافت های جهان می رسند. پرواز شاپرک ها، شکفتن گل، طلوع آفتاب، صدای حرکت برگ ها با باد و...برای آن ها لذت و مفهومی خاص پیدا می کند.

شعر زیبایی های جهان را نشان می دهد،آن ها را تحسین و حتی پاسداری می کند و ناسازگاری ها را نیز آشکار می سازد.از این رو شور زندگی و امید را در کودکان به وجود می آورد، حساسیت کودکان را نسبت به ارزش های انسانی - اخلاقی و نیازها و احساسات دیگران گسترش می دهد و چشم آن ها را به وجود خود و دیگران می گشاید و ذهن آن ها را با احساس همدردی نسبت به دیگران آشنا می کند.

شعر، کودک را در موقعیت هایی قرار می دهد که امکان تجربه ی عملی آن ها را ندارد. همراه زال به قله ی قاف می رود و با سیمرغ همخانه می شود، با خورشید پادشاه ستارگان از افق سر برون می آورد و درهای جدید بیان را برای کودکان می گشاید و وسایل و ابزار کاملا متفاوت برای بیان تجربه ها، مشاهدات و احساسات در اختیارشان می گذارد.

شعر نیروی تخیل کودکان را تقویت می کند، به آن ها فرصت می دهد فراتر از واقعیت های موجود به زندگی بنگرند و آرزوهای بزرگ را در تخیل حس کنند. و این زمینه ساز فعالیت های بعدی آن ها در زندگی است. شعر بهترین وسیله ی آشنایی کودکان با زیبایی است زیبایی صدا و آهنگ، زیبایی احساس و بیان؛ بنابراین احساس زیبایی شناختی کودکان را گسترش می دهد و در تربیت هنری کودکان خواندن شعر همانقدر مهم است که شنیدن موسیقی یا نقاشی کردن.

و بالاخره شعر توان لذت بردن از زندگی و زیبا دیدن پدیده های آن را در کودک تقویت می کند و سبب پرورش قدرت درک زیبایی در او می شود. قطعا پزشکی که با شعر آشنا است گونه ی دیگری به بیمارش می نگرد و لذت بیشتری از شغلش می برد.

شاید استناد دیگری از اندیشمندان تعلیم و تربیت بد نباشد بر تأیید این نظر، که شعر را برای کودکان جدی بگیریم.

”پرفسور تراورتن معتقد است که ما با نیاز به دنیا آمده‌ایم که افکار و احساسات دیگران را بفهمیم و به سبب همین نیاز، نمادهای فرهنگ ما مثل هنرهای تجسمی و نمایشی پا به عرصه وجود گذاشته است“.

چند راهکار ساده برای تلفیق شعر و زندگی کودک

ورزش کردن به همراه شعر خواندن

یک شعر جالب انتخاب کنید. آن را با صدای بلند بخوانید. هر شعری برای خود حرکت، آهنگ،ریتم و احساس دارد. در هر حال با کودک خود هنگام خواندن اشعار، حرکات جالبی به تناسب شعر انجام دهید.

شعر خوانی و شعر نویسی

خواندن شعر می تواند انگیزه ی خوبی برای نوشتن باشد. شعر را به همراه کودکتان بخوانید و در ادامه کارگاه شعر سرایی داشته باشید. به کودکان بیاموزید که شعر گفتن کار سختی نیست. شعر را با احساس و بلند بخوانید و از کودکان بخواهید احساس و اندیشه ی خود را درباره ی آن بنویسند. یا این که شعری در اختیار کودکان قرار دهید تا حسّی را که از خواندن آن پیدا می کنند، بنویسند.

استفاده از موسیقی:

یک موسیقی ملایم یا تند یا.... برای کودک پخش کنید. پیش تر بگویید خوب به موسیقی گوش کند. پس از پخش موسیقی از او بخواهید احساسات و افکارش را هنگام شنیدن موسیقی و پس از آن بنویسد. با پخش یک موسیقی خیال انگیز، به کودکان کمک کنید تخیّل شان را گسترش دهند. نخست عضلات خود را شل کنند، نفس عمیق بکشند، چشم ها را ببندند و به ۲۰ سال بعد بروند یا به ۵ سال پیش. به منطقه ای زیبا بروند، به آسمان، روی ابرها و.... بعد دیده ها و شنیده ها و تصورات شان را بنویسند.

شعر و نقاشی

کاغذی روی زمین پهن کنید. کودک را کنار آن بنشانید. موسیقی ملایمی پخش کنید و از کودک بخواهید در حال شنیدن موسیقی خطوطی روی کاغذ بکشد. بعد یک موسیقی تند پخش کنید و از او بخواهید باز همین کار را بکنند. سپس، از وی بخواهید از خط هایی که جلویش کشیده است شکل هایی بیرون بیاورد، شاید موش، سیب، خرگوش، هویج، مسواک و.... به هر حال تنوعی از شکل ها. سپس، آن ها را رنگ کند و با ارتباط دادن شکل ها به هم، یک داستان بنویسد. اغلب، نوشته های جالبی از این کار در می آیند.

شعر و کاردستی

شعری موضوعی مثلا با موضوع گل برای کودک بخوانید، سپس با کمک هم، یک گل کاغذی درست کرده و آن را روی کارت مقوایی که بریده اید بچسبانید. از کودک بخواهید تا بر روی کارت، متن یا شعری بنویسد. این کارت پستال ها را در آلبومی جمع آوری کنید تا در درازمدت سیر رشد نوشته های کودکتان را نیز به شما نشان دهد.

پروانه از گل، احوال پرسید

گل گفت: "خوبم" پروانه خندید

گل بازتر شد، با ناز خوابید

پروانه دورش، آرام رقصید

 

• منابع:

غلامعلی افروز، مباحثی در روان شناسی و تربیتی، انجمن اولیاء و مربیان

ادبیات کودکان و نوجوانان، مصطفی رحماندوست، 1372

قریشی نژاد، نهضت، مقاله کاربردهای شعر برای کودکان، 1388

عبدی کیا، رعنا، مقاله نقش شعر در خلاقیت کودکان

روشنان، دفتر هفدهم- پاییز و زمستان 1392

گام به گام تا نوشتن خلاق، مدیریت آفرینش های ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 1387

لیلا فرید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۵ ، ۱۷:۴۱
مونا فلاحی


انیمیشن ( هنر به حرکت در آوردن تصاویر ثابت)یکی از گونه های سینما است .گونه ای که به دلیل جذابیت های بصری - داستانی طیف وسیعی از کودک تا بزرگسال را درگیر خود می کند و در جهان امروز به عنوان رسانه ای برای ترویج عقاید ،باورها، ایدئولوژی ها و کالا ها به کار گرفته می شود.انیمیشن با عکاسی متولد شده است با نقاشی وطراحی بسط پیدا کرده با سینما ودر کنار سینما مطرح شده است. صنعت انیمیشن تلفیقی از همه ی هنر هایی است که در گذر زمان در دست ملل گوناگون و در مکان های مختلف پرورش یافته وبه کمال رسیده اند .هنرهایی مثل هنر آناتومی،نقاشی،سینما وبازیگری و البته ادبیات دست به دست هم داده اند تا مجموعه ای از تصاویر متحرک را جان ببخشند و آن را برای مخاطب جذاب کنند.ادبیات موجود در انیمیشن به نوشتن و خواندن هایی که درتمام صنعت ها وجود دارد و لازمه آن است محدود نمی شود بلکه درانیمیشن در اشکال مختلفی همچون ایده، ساختار،داستان،دیالوگ و تم خود را نشان می دهد.انیمیشن از ایده آغاز می شود.بدون ایده اولیه هیچ انیمیشنی شکل نمی گیرد.ایده اولیه مادر داستان انیمیشن است که جنبه های مختلف کلی آن به وسیله استوری برد مشخص می شودو به وسیله کاراکتر ،صحنه ،موقعیت ورویداد پیش برده می شود.داستان در انیمیشن را می توان از دو جنبه دید ؛داستانی که باتوجه به ایده برای ساخت یک پویانمایی نوشته و طراحی و اجرا می شودو پویانمایی که داستان را روایت می کند و یا بهتر بگوییم داستان گویی می کند،داستان در هر دوی این جنبه ها به وسیله استوری برد (مجموعه ازطراحی ها ونقاشی ها و رنگ آمیزی ها) بسط داده میشود و از حالت کلی صرف خارج شده به شکل مجموعه ای طراحی و یا تلفیقی از طراحی و نوشته در می آید؛به وسیله تکنیک های مختلف روایت می شود،جان می یابد و مخاطب را جذب می کند ،تهیج می کندو به فکر فرو می برد.شخصیت ها، صحنه ها ، زمان بندی حرکات از داستان گرفته می شودبه عنوان مثل کاراکتر گیسو کمند (دختری با موهای بلند و سحرآمیز )از افسانه های آلمانی نوشته برادران گریم گرفته و بسط یافته است .هرچند در جریان تولید انیمیشن ممکن است مواردی به جزییات اضافه یا از آن حذف شود اما شکل کلی داستان پا برجاست و به عنوان نقشه راه از آن استفاده می شود.تعریف داستان در انیمیشن عبارت است از کسی که برای دست یافتن به هدفی(خوب یا بد )متحمل فشار می شود.داستان های به کار گرفته شده در انیمیشن ها همگی موضوعات مختلف و قهرمان ها و فضای و موقعیتهای مختلفی دارند اما اکثرآن ها از نظر ساختار و شکل کلی یکسان هستند.سه عنصر هدف، کاراکتر و کشمکش عناصر اصلی داستان انیمیشن هستند.کاراکتر ها انواع مختلفی داردند و شخصیت پردازی در آن ها به وسیله طراحی لباس ،دیالوگ و اعمال و حرکات انجام می شودو در واقع شخصیت ها به وسیله ی این عناصر خود را در راستای داستان به مخاطب معرفی می کنند.کارکتر ها در موقعیت و مکان قرار می گیرند ودرآن زندگی می کنند قهرما ن هم در حال زندگی در یکی از همین موقعیت هاست عادی بود قهرمان و داشتن زندگی عادی از عواملی است که باعث می شود مخاطب با قهرمان همذات پنداری کند و فکر کند که قهرمان نیز مانند او مشکلات و زندگی خود را دارد اما وقتی اتفاقی رخ کمی دهد و نظم زندگی عادی قهرمان را بر هم میزندو تعارضی پیش می آید، داستان آغاز می شو.د این اتفاق لحظه ی آغازداستان است. داستان انیمیشن با توجه به این اتفاق سوالاتی را در ذهن مخاطب ایجاد می کند ، سوالاتی که مخاطب باید تا پایان داستان به جواب آن ها برسد.کاراکتر در پی این اتفاقات نیازهایی را پیدا می کند نیازهایی که باید رفع شوند.نجات مادرتوسط مریدا در انیمیشن شجاع ((brave نمونه ای از آن هاست .این نیاز و و سلسله رویدادهای که برای شخصیت اتفاق می افتد تا داستان اتفاق افتد(حوادث میانی انیمیشن) منجر به تحولی د رشخصیت می شود .همین تحول احساس کاراکتر را ازشادی به غم ویا بالعکس تغییر می دهد و اورا نسبت به حل مشکل با اراده می سازد. پس از این که مشکلات حل شد و سولات جواب یافتند داستان به نقطه پایان می رسد و نتیجه گیری با توجه به تم(مفهوم کلی )برعهده مخاطب گذاشته می شود. هر داستان انیمیشن دو پایان دارد ؛پایانی که نقطه ی اوج طرح اصلی است و پایان دیگر پایانی است که نشان می دهد زندگی ادامه دارد.عده ای این ساختار کلی را به آغاز ،میانه و پایان تقسیم می کنند .قسمت میانه شامل تمام فعل و انفعالات و اتفاقاتی است که داستان را پیش می برند و به نقطه پایان می رساند.
عواملی دیگری نیز در داستان انیمیشن بر جذابیت آن تاثیر می گذارند که ممکن است در خود داستان وجود داشته باشد یا توسط تیم انیمیشن به آن اضافه شده باشد .مقمه چینی درست ،زمان بندی درست برای حرکت شخصیت ها (کندی ،تندی ،چابکی و... )شوخی ها و شیرین کاری ها و گفت و گو و دیالوگ ها از جمله این عواملند.
گفت و گوی به کار گرفته شده در داستان انیمیشن ماهیتی کتابی ندارد ،دیالوگ ها کوتاه و جملات کاراکتر ها توضیحی نیستند ( در برخی از انیمیشن ها قسمتی از داستان به وسیله راوی روایت می شود ) و کلمات نشانگر هویت کاراکتر هستند. در هنر انیمیشن همانند سینما نباید گفت بلکه باید نشان داد .انیمیشن هنر تصویر است داستان در آن به کمک حرکت و تصویر تعریف می شود و گفت و گو در آن نقش مکمل دارد؛نقشی که اگر به درستی مورد استفاده قرار بگیرد انیمیشن را به هنر جهانی تبدیل می کند.
منبع:
همه چیز درباره انیمیشن -هوارد بکرمن
ایده هایی برای انیمشن کوتاه - گری شومر


*نویسنده و از هنرجویان ادبیات خلاق

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۵ ، ۲۰:۲۸
مونا فلاحی

  دنیای امروز، جهان را به سوی کشف توانایی های خویش هدایت می کند و وجود هر فرد را گوهری فرض می کند فراتر از کون و مکان، که در صدر مخلوقات باری و کفو خداوندی در خلق و خلاقیت، خود به خلق جهان پیرامونش و ساختن و آباد کردن بیرون و درون زیستی و روان شناختی اش قادر است. دنیای امروز، با فاصله گرفتن از مالیخولیای داروهای بشر ساخته، بشر را بسوی خود سازی میل می دهد با شعار اینکه: گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است/ طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد...

 npl

NLPL(سمینار های لذت ادبی و سبک زندگی )

1) دنیای امروز ، جهان را به سوی کشف توانایی های خویش هدایت می کند و وجود هر فرد را گوهری فرض می کند فراتر از کون و مکان، که در صدر مخلوقات باری و کفو خداوندی در خلق و خلاقیت ، خود به خلق جهان پیرامونش و ساختن و آباد کردن بیرون و درون زیستی و روان شناختی اش قادر است . دنیای امروز ، با فاصله گرفتن از مالیخولیای داروهای بشر ساخته ، بشر را بسوی خود سازی میل می دهد با شعار اینکه :

گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است /  طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد...

دل بی قرار آدمی ، از ضمیر ناهوشیارش فرمان می گیرد و این ناهوشیاری، خود، قدم اول شناخت جهان است . جهان خود ...

2) ان ال پی (Neuro Linguistic Programming) یک تکنولوژی رفتاری ست شامل مجموعه روش ها و اصول راهنمای آدمی در مواجهه با زندگی .

ان ال پی، در دست گرفتن کنترل ذهن است یا به عبارت دیگر نحوه استفاده از « زبان ذهن » برای نیل به نتایج مطلوب. شیوه هایی متفاوت که مبنای آن رشد توانایی های ذهنی فرد و در نتیجه امکان بروز رفتار های خود آموزشی برای سازگاری بیشتر با محیط و خلق دنیاهای خواستنی تر. خالقان این متد ها ، از این شیوه و روش های متعدد خلاقانه آن در بسیاری از موارد درمانی، آموزشی و زیست – سازگارانه بهره جستند و می جویند. هر مدرس خلاقی، شیوه ی ان ال پی را به گونه ای تعریف می کند و در راستای هدف و موقعیتی موفقیت آمیز تعریف می کند. شاید جهانی شدن متد هایی چون قانون جذب، برنامه های موفقیت و ثروت و امثال آن... مدیون ذات انعطاف پذیر و سازشکارانه این اصل های آزمون محور انسان مدار باشد.

3) بقول مولانا: عشق اسطرلاب اسرار خداست/ علت عاشق ز علت ها جداست... ادبیات فارسی نیز در گرایش به انسان و بهروزی و کامروایی و شادخواری و سلامتی روحی و جسمی انسان پایه گذاری شده است. دور نبوده زمانی که باستانیان ما به وقت سحر گاه دعای سلامتی و دانایی و کامروایی و شادی و شادخواری روحانی را بر دل و زبان جاری می کردند و از خدای آسمان و زمین ، طلب خود باوری و نیک آخرتی داشتند . آن شاخه از ادبیات تمثیلی و عارفانه ادب فارسی که ریشه در سه پایه ی اصلی هستی روان خجستگی آدبی ( امید و خیال و آرزو پروری ) دارد، و فراغ از نیک و بد روزگار ناموافق و تاریخ مکرر سرزمینمان، ما را به عشق – این بلوغ متعالی انسان – خدایی ، دعوت می کند، از دو مسیر قریب به هم با شاخه های ان ال پی و روش های آن نه تنها هم خوانی که هم دلی و هم زبانی دارد . در شاخه زبان شناسانه ی آن ، تمثیلات متون نظم و نثر ادب فارسی – به مثابه زبان ای پرایم میلتون اریکسونی (MILTON ERICKSON E- PRIME LANGUAGE) حاوی همان خصوصیات درمانی – انگیزشی است و مدرس خالق این دوره ها یا سمینار ها ، به واسطه این این استعاره ها ، بطور مستقیم با ضمیر ناخوداگاه فرد ارتباط پیدا کرده و چه بسا با بیتی یا قصه ای کوتاه و موجز – چنانچه اریکسن می نمود – شدیدترین مسائل روحی و روانی فرد را تسکین یا درمان می نماید.

تهییج و تلنگر به حواس پنج گانه و وادار کردن ذهن آدمی به واکاوی و خود سازی ذهنی از دو طریق شعر درمانی (poetry therapy) و قصه درمانی (story therapy) با یاری شیوه های متفاوت ان ال پی و با در نظر گرفتن ظرفیت پذیرش روانی و روحی افراد جامعه نسبت به ادبیات و هنر، ابزاری قوی ست جهت آشتی مردمان سرزمینمان با شعر این هویت ملی و بهره گیری از ظرفیت استعاری هنر و ادبیاتی که جهانی را متحر خود نموده است . لذات ادبی ما را به سمت سبکی متعالی از زندگی مدرن خواهد کشاند به شرطی که...آب در کوزه و ما تشنه لبان ... نگردیم .

4) سمینار های سه ساعته ی لذت ادبی و سبک زندگی ( NLP) که با محوریت آموزش سبک زندگی موفقیت آمیز بر پایه ادبیات غنی فارسی برنامه ریزی و طراحی شده است، شامل آموزش شیوه های صحیح رویکرد های فردی و خانوادگی و اجتماعی به ادبیات به عنوان ، عامل انگیزشی با شیوه های روان درمانی بر پایه استعاره درمانی (شعر درمانی و قصه درمانی) می باشد. در این سمینار ها داوطلبان :

- با شعر و قصه و موسیقی به عنوان پایه های اصلی سبک زندگی کم استرس و موفقیت آمیز آشنا می گردند

- شیوه های عملی سبک زندگی بهتر با کمک متد های شعر درمانی و قصه درمانی آموزش داده می شود

- داوطب در پایان برنامه، نگرشی نو نسبت به زندگی به دست آورده می تواند با بهره گیری از شیوه های آموزشی در بهتر شدن زندگی شخصی و اجتماعی اش فعالیت نماید

- این سمینار ها به نحوی آشتی بین انسان معاصر و ادبیاتی ست که در ذهن ناخوداگاه همه انسان ها را شیوه و شور می بخشد (کوک می کند).

مدت برنامه:

- دو ساعت اجرای برنامه

- سی دقیقه موسیقی همراه

- سی دقیقه فعالیت های جمعی انگیزشی

با تشکر

طراح و مبدع NLPLدر ایران

دکتر وحید ضیایی

سازمان ها ، موسسات و گروه های متقاضی شرکت در این سمینار ها می توانند با ای میل زیر تماس گرفته یا از طریق بخش تماس با ما از روند ثبت نام  اطلاع حاصل نمایند :

Sherastan1388@gmail.com

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۰:۵۵
مونا فلاحی

از جلسات ادبیات خلاق در مهر 94

کلاس های ادبیات خلاق علاوه بر یادگیری و آموزش، پر از دوستی و مهر و آفرینش بود و البته هست. این عکس یکی دلچسب ترین و خاطره انگیز ترین روزهای مهر ماه و سال گذشته بود.

عکس از خانم لیلا فرید عزیز نویسنده ی کتاب قصه های من و لیلا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۵ ، ۲۳:۲۳
مونا فلاحی

( آنقدر دوستت دارم ...

عاشقانه می خواهمت ...

از تو لبریزم ...

محتاج بی نشان توام ...

چنان می مویمت ای عشق ...) 

خواستم عاشقانه ای بنویسم 

و هر بار با عبارتی ، 

اما 

آدم که جذام بگیرد 

ریز ریز می شود 

دستش ، دیدگانش ، حتی صدایش 

این عبارت ها 

جذامیان زاغه نشین محله های بی تواند

حالا 

یا دهان شاعر ها سیاه است 

یا حفره ی همین هفت ها .


وحید ضیایی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۵ ، ۲۲:۴۲
مونا فلاحی


منتقدان و منتقمان

 

یکی بود یکی نبود غیر از دانای کل چیزی نبود جز چند کرور آدم بیکار که قرار بود اوقات فراغتشان را با پایین آوردن سوی چشمشان پر کنند . حالا روش های مختلفی هست برای این مشغولیت ها :

بعضی بافتنی را انتخاب می کنند ، کم خرج و بالا نشین . دو میله ی نوک تیز و نشکن می خواهد و مقداری نخ پرکرده تا بنشینی و برای خودت ، یا دیگران ، یا همینجوری برای دلت ، طرح هایی بزنی و چیز هایی ببافی قد و اندازه ی وقت خالی ات .

بعضی تماشا را برمی گزینند . در خیابان کج و کولگی اشیاء و در اماکنی سر بسته ، زل زدن به جعبه ای جادویی یا خوش گذرانی در صفر و یک های مانیتور . به هر حال به تماشای دنیا قانعند .

جویدن سرگرمی دیگری ست : ته سیگار باشد یا پس مانده ی غذای شب ، مولکول اتم باشد یا لواشک پا خورده ای ملس ، بعضی حتی به جویدن چیز های نامریی دلخوشند .

دسته ای هم هست که مدام می روند ، می روند و می روند …

بی بی جان بافتنی اش عالی بود . سقز می جوید و غیبت می کرد و میل می زد ، از بهار و تابستان . اوایل پاییز رختی نو به تنت بود : از شال و گیوه و پولیور تا کلاه و دستکش و رومیزی رنگ و وارنگ . بی بی جان اما این روز ها جای بافتن ، به تماشا می نشیند . از بهار تا اخرین روز زمستان . بی بی سی و چند سال آزگار از عمرشبافته بود اما حالا فقط تماشا می کند و گاهی که عصر ها به مجمع عمومی زنانه ای میرود ، به جویدن مشغول است : از گرانی نخ بافتنی تا شکاف هسته ی اتم . سر بچه های فامیل بی کلاه مانده .

صندلی جلویی جای خوبی ست برای تماشا . مخصوصن صندلی جلویی تاکسی جعفر سبیل که به او شوفر سبیل هم می گویند . شوفر سبیل کارش تماشا بود و جویدن . از کله ی سحر تا بوق شب به تنگی و چاله ناکی خیابان های فایتون رو می نگریست و با هر مسافر ی کلمه ای زشت می جوید و تف می کرد توی صورت خیابان . سکوت و تماشا و جویدن هاش بود که مسافر را به ذوق می آورد پشتش شایعه بسازد . اما جعفر عوض شد . حالا ماشین جعفر هم که می نشینی ، مخصوصن صندلی جلو ، نگاهش توی آینه به بافتنی های بی بی و چند مسافر دیگر است . بی بی میل می زند و از شوفراز چاله های هوایی می گوید . بی بی میل می زند و بحث اصلی شکافتن جزییات رابطه با دنیاهای دیگر است . شوفر ، دیگر راننده ی خوبی نیست ، سبیل هایش هم دیگر ابهت سابق را ندارد . چندین بار هم تصادف کرده و بار آخر به کسی زده که انگار به تماشایش نشانده است . اما گرده های فکری او فاز بالایی می دهند . مثل دیگر همکارانش .

عظیم هنرمند تماشا گری بود که آدامس می جوید و به تماشای عکس دعوتت می کرد . عظیم تو را بیشتر و مهربان تر از خودت به تماشا می نشاند و دلخوشت می کرد که روزگار بر خلاف صورتت ، تصویر ثبت شده ی عظیم را نخواهد جوید .سال ها گذشت و پدر زن عظیم اخرین تکه های زندگی را جوید . عظیم ناگهان عظمت گرفت . چیز هایی کاشت و داشت و برداشت . عظیم حالا در طبقه ی بالای محل کارش روبروی دانای کل می نشیند . تماشا می کند و به جویدن دعوتت می کند . کل دارایی اش ، دانای کلی ست که توهم تماشای از بالا را در او به وجود آورده . عظیم تحلیلگر بر عکس جهان شده است . کسی که در شکم بزرگش به جویدن جهان تماشا مشغول است و برایت هر بار داستانی تازه از دانای کل می بافد .

“او “حالا هم کار خاصی ندارد . آنوقت ها هم که با پیکانش آمد کار خاصی نداشت . نه تماشا می کرد و نه می جوید . فقط پیژامه اش را تا سرحدات بالای ناف می کشید و فقط گاهی که حرف می زند صداهایی شبیه ناله ی درنده ای در بیشه ای دور به گوش می رسید . آدمی بود که حتی به وسایل خانه و

مغازه اش هم تماشا نمی کرد . چیزی نمی بافت . چیزی نمی جوید . تفریحش لنگی بود که در ساحل می بست و اراضی ورشکسته ای که گاه گاه در جیبش جویده می شدند . آدم وصله ای که برای بعضی جور بود و بعضی ناجور .

او حالا دلالی می کند . کارش تماشاست . چیز هایی می بافد و گمان می کند شیر های همه ی دنیا ، پاکتیند . ” او ” جفرافی و تاریخ می بافد ، در سازمان ملل مطلع عضویت دارد . شلوار رو نافی می پوشد و سه دگمه های بافت همسایه . از اوی بی آزار غر غرو به تماشاگری حرفه ای بدل گشته است که قصد دارد حتی اشیاء خانه اش را با دلالت خاصی بچیند . او هم از پیروان دانای کل است .

معلمی داشتیم که آنوقت ها اگر به زور وادارش نمی کردی حرف نمی زد . می گفتند زبانش را جویده اند و تماشایش را گرفته اند . او قصه هایی می بافت و به تماشا می خواندمان .

معلممان هنوز همان است جز اینکه بیشتر جویده شده ، تماشایی نیست و هیچ چیز نمی بافد .

 

 

 وحید ضیائی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۵ ، ۰۰:۳۴
مونا فلاحی

وبسایت جدید وحید ضیایی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۵ ، ۰۰:۲۷
مونا فلاحی