https://www.instagram.com/p/BKTrYDrg9PX/
این روز ها در کنار مشغله های ذهنی مختلفی که هست ، انگار به جبران دهه گذشته ای که به نظرم بسیاری از ان فدای ناچاری های مختلف شد و بر باد رفت ، دارم با کتاب و نوشتن زندگی میکنم و غرق تر می شوم . مقالات ناقص و ایده کتاب های نو و سوژه های جدید برای نوشتن و هر آنچه از خواب و دیدار های بی مورد و چه چه است را یکسره سر بریده ام زیر صندلی و میز تحریرم . حالا وسوسه کتاب هایی که مدام منتشر می شوند هم از طرفی ... کتاب هایی که گاه دغدغه ای از تو را دارند ... نشر بوتیمار کتابی منتشر کرده است با نام دکتر شفیعی کدکنی چه می گوید ؟ به قلم حسن گل محمدی نامی . انگار جوابیه ای است بر کتاب با چراغ و آینه دکتر و با قلمی و سوی گیری مثل آنچه این ریش سفید مقبول دانشگاهیان در مورد شعر معاصر دارد . به هر حال یک سر قضیه یکی از چند تن نگهبانان ادبیات خسته امروز و دیروز است و یک سر دیگر .... لااقل بوتیماریان را می شناسم و حتمن قضیه ای است که کتابی چنینی را منتشر کرده اند ... تا صبح بیداری را صفحه صفحه ورق خواهم زد
پ.ن : کتاب اولم را بوتیمار حسین فاضلی منتشر کرد با نام فرصت دوست داشتن که معرفی 14 زن شاعر زنده ی معاصر جهان بود و ترجمه شعر به شعر . در شناسنامه ادبی ناشر که آخر کتاب ها می زنند اسمی از این کتاب نمی آید ! حالا یا حسین آن حسین نیست یا بوتیمار یا من یا کتاب !!!
پ.ن 2 : این شعر شفیعی چقدر وصف حال اینروز های من است :
ای کاش
ای کاش آدمی وطنش را
مثل بنفشه ها
در جعبه های خاک
یک روز می توانست
همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران
در آفتاب پاک ...