وبلاگ تخصصی کلاس ادبیات خلاق

وبلاگ تخصصی کلاس ادبیات خلاق با طراحی و تدریس دکتر وحید ضیایی

وبلاگ تخصصی کلاس ادبیات خلاق

وبلاگ تخصصی کلاس ادبیات خلاق با طراحی و تدریس دکتر وحید ضیایی

وبلاگ تخصصی کلاس ادبیات خلاق

کلاس‌های ادبیات خلاق با ایده‌ اجرای شیوه‌های متفاوت آموزش ادبیات در شاخه‌های (شعر، داستان، نقد ادبی، پژوهش و نویسندگی) برای نخستین بار با طراحی و تدریس «وحید ضیائی» اجرا شد.

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
منوی بلاگ
نویسندگان


 

شعر درمانی چیستی ها و چرایی ها

شعر درمانی شیوه ای در روش بهبودی و سلامت روحی و روانی افراد است که توسط مجموعه ای از متخصصان فن اجرا می شود و شاید ریشه های اولیه اش را به مراسم مذهبی شمن ها که همراه با شعر خوانی و آیین های جادویی بود ، بشود پیوندی عمیق زد . شمن ها برای محافظت از روح قبیله شعر می خواندند و حرکات و اعمالی عجیب انجام می دادند ، حتی تاریخ هم بدین نکته اذعان دارد کهه سابقه شعر درمانی بسیار بیشتر از خبال اکنونی ماست ، در هزاره چهارم قبل از میلاد مسیح مصریان باستان کلماتی شعر گونه را بر برگ های پاپیروس می نوشتند و پس از حل نمودن در محلولی خود ساخته به بیمار می نوشاندند و معتقد بودند روند درمان اینگونه سریعتر پیش می رود . 1030 سال پیش از میلاد هم از پسر بچه چوپانی به نام دیوید سانت یاد می شود و موسیقی شبانی اش به نام « سینه های وحشی » ...اما نخستین شعر درمانگر تاریخ سورانوس نامی از روانشناسان بنام روم بوده که در اولین سده از میلاد مسیح می زیسته و اجرای تراژوی ها و کمدی هایش منظومش را برای درمان افراد افسرده تجویز می کرده است و والاتر از همه اینها ، لابد بی خود نبوده که خدای شعر و موسیقی یونانیان باستان « آپولو » خدای دارو و درمانگری نیز هست و پیوند هنر و درمان پیوندی عمیق و ناگسستنی ست .

اگر چه در ایران بنا به حکمت شعر کهن ما ، شاعرانمان به شعر و داستان گاه به حکم حکمت نگاه کرده و نوعی طب حکمتانه را تجویز می نمودند اما ساختار علمی قابل سنجش این روند هنوز در ایران اتفاق نیفتاده است . ترجمه و توضیحات حواشی مقاله ذیل همراه با اجرای عمولی این شیوه ها در سمینار ها و کارگاه های NLPL آغاز راهی در شناساندن و عملی کردن این مهم خواهد بود . وحید ضیایی)

از مجموعه مقالات جایگاه هنر در روان درمانی

شعر درمانی : مردان و عقده ی نرینگی1

دکتر ریچ فورمن و دکتر لکنته دیل

شرح تطبیقی ، توضیحات متن و حواشی نویسی :

دکتر وحید ضیائی ( شاعر ، پژوهشگر و طراح و مبدع روش NLPL در ایران )

ترجمه متن انگلیسی : الناز رستم نژاد

مقدمه

درمانگران و پزشکان از مدت ها پیش شعر و شعر درمانی را برای گروه های مختلفی از مردان در خطر (مستعد بیماری) به کار برده اند. برای مثال، شعر در محیط کلینیکی بارها برای مداوای مردان جانباز - قطع عضو ، (جیر 1983)، مردان جوان شهر2 (تایسون 2002) و زندانیان ( برگر و جیووان 1990) به کار گرفته شده است. با این حال به رغم استفاده از آن، شعر درمانگرها مدتها از معضلات شعر درمانی در مورد جمعیت هدف مردانی که هویت و رفتار آنها در طول زمان برخلاف اساس و معیارهای شعردرمانی بوده و نسبت به آن مقاومت می کردند، آگاه بوده اند. برای مثال، شعردرمانی بر اهمیت بروز احساسات و عواطف لطیف مانند آسیب پذیری، دودلی، تمرکز روی خلاقیت، خودآگاهی و درون گرایی و تمایل به شرکت در فرآیندی که در کوتاه مدت نتایج آشکاری ندارد، تاکید دارد (مازا 2003) که هر کدام از مواردی که ذکر شد در تضاد با نرینگی سنتی قرار دارد.

پژو هشگران متوجه شده اند که مردان و پسران اغلب ممکن است با توجه به ادراک و تصورشان از مفهوم نرینگی در مقابل شعر جبهه گیری کنند. گاردنر (1993)، در تحلیل پژوهش خود که روی جوانان فراری انجام شده بود اشاره می کند که: تعدادی از پسران با ایده ی شعر به طور کلی مخالف بودند، و آن را گزندی به شخصیت مردانه ی خود تلقی می کردند و برای دفاع از خود از همکاری امتناع می کردند. (صفحه 218)

شعر معمولا به عنوان یک فرم هنری و زنانه در نظر گرفته می شود3. در واقع، به طور عمومی نگاه ضد مردسالارانه ای نسبت به هنر به طور سنتی در مردان طبقه کارگر وجود دارد. در حالیکه استفاده مکرر از شعردرمانی در مورد مردان و پسران نمایانگر این امر است که مکانیسم ویژه ی نرینگی و افکار مردسالارانه که ممکن است استفاده از شعردرمانی را تسهیل و یا از آن ممانعت کند، هنوز به طور کامل شناخته نشده است. درک درستی از نرینگی و اینکه چگونه ممکن است روی عملکرد تاثیر بگذارد، برای اقداماتی که در مورد مردان بکار می گیریم، ضروری است( آدیس و ماهالیک 2003). این شناخت با رویکرد های فرهنگی دقیق و عملکردی مناسب ، ادعا می کند که فاکتور های فرهنگی متفاوت، در این مورد تفکیک جنسیتی در جامعه، تاثیرات عمیقی بر روند درمان دارد ( کسبرگ 2005؛ کسبرگ2002). این مقاله به شعردرمانگرها و درمانگرهای خلاقیت های هنری و دیگر درمانگرها کمک خواهد کرد تا آماده شوند و حساسیت و توجه بیشتری نسبت به مسائل جن.سی داشته باشند و در فرآیند درمان این اطلاعات را به کار گیرند. در این مقاله برخی از مفاهیم کلیدی جنسیت و مردسالاری بررسی می شود و همچنین نمونه هایی از چگونگی کاربرد این مسائل ارائه می شود.

شعر درمانی و نرینگی

مروری بر ادبیات تا حدی ارتباط بین شعردرمانی و جنسیت را آشکار می سازد. هوراس (1991) از ترانه های موسیقیایی برای کمک به نوجوانان به منظور آشنایی با هویت و جنسیتشان استفاده کرد. تراویس و دیپاک(2011) از ترانه های موسیقی هیپ هاپ برای کشف ارتباط بین جوانان مثبت، خودمختار بودن آنها خودباوی شان بین افراد و محیط استفاده می کرد.درحالیکه شعردرمانی به طور گسترده ای در مورد مردان به کار رفته است، مطالب کمی درمورد تعامل مردان در جایگاه یک مرد نوشته و ثبت شده است. به عبارت دیگر ما چه دانش و مهارت و ارزش هایی برای موفقیت بیشتر در جذب مردان برای شرکت در پروسه شعردرمانی در جایگاه یک مرد نیاز داریم؟ در این قسمت مسائل کلیدی از نرینگی و مطالعات جنسیتی که می تواند در شعردرمانی به کار رود، بررسی شده است.

یک مفهوم اصلی درباره مطالعات جنسیتی این است که جنسیت به نوبه خود تا حد زیادی یک ساختار اجتماعی است( کیمل 1996، اولیف2005). ما به عنوان دو جنس نر و ماده زاده می شویم، اما در فرآیند اجتماعی شدن یا در خانواده هایمان، مدارس و دیگر موسسات اجتماعی مهم به زن و مرد تبدیل می شویم.

جامعه به مردان : قوانینی را که مردانگیشان را شکل می دهد ، آنچه را که انتظار می رود انجام دهند و آنچه انتظار نمی رود را ، می آموزد. همچنین این موضوع نیز مهم است . مردها از جوامع مختلف و در دوره های مختلف تاریخی «اجرا» ی متفاوتی از مردسالاری داشته اند ( کانل و مسرچمیت2005؛ کورپا و باندن2006). با این حال، در هر جامعه ای شکل غالبی از مردسالاری مشهود است که مردان توسط خودشان یا دیگران قضاوت می شوند: نرینگی هژمونیک4 (نرینگی که از طرف جامعه، عرف و قوانین حاکم القا و تحمیل می شود) (کانل و مسرچمیت).

با و جود اینکه مردسالاری اغلب تظاهراتی متفاوت است، در جامعه آمریکای شمالی نوع نرمال وپذیرفته شده ای از رفتارهای مردانه وجود دارد که احساسات و افکار و رفتار مردان را شکل می دهند که به عنوان نرینگی هژمونیک در نظر گرفته می شود. اغلب ما می توانیم ویژگی های متنوعی را برای این «ایده آل» تعیین کنیم و به وضوح تشخیص می دهیم که کی یک مرد قوانین هژمونیک را می شکند.این ایده آل ها شامل ویژگی هایی همچون شجاعت، قدرت جن.سی، قوی و پر طاقت بودن، کنترل، خودمختاری،استقلال، رقابت ، پرخاشگری و خشونت می شود. همچنین از مردان انتظار می رود یک شغل خوب داشته باشند، متمایل به جنس مخالف، قوی و عضلانی باشند و همچنین تمایل به هم جنس نداشته باشند. مرد واقعی نباید احساسات خود را با دیگران به اشتراک بگذارند یا به آسیب پذیری یا ضعف خود اعتراف کند5.

این نقش ها و صفات اغلب بسیار باز دارنده و محدود کنده هستند و معمولا سلامتی شخص را تحلیل می برند (کورتنی2000، کورتنی2003) و طول عمر فرد را کاهش می دهند (شای، مالولی، فری برن و پاپ1995). علاوه بر این تعداد کمی، آن هم اگر باشند، می تواند این نقش را با تمام محدودیت هایش انجام دهند، آنها تلاش می کنند بر طبق اجبار های سخت اجتماعی که به آنها می گوید یک مرد واقعی چگونه باید باشد، رفتار کنند.

نتیجه ی عدم توانایی در اجرای این نقش به عنوان فشار روحی نقش جنسیتی شناخته می شود( یلک 1981). این فشار دائمی وآگاهی از اینکه به عنوان یک مرد واقعی باید اینطور یا آنطور باشد، باعث می شود تا مردان همیشه در ایفای مهمترین نقش خود به عنوان یک مرد واقعی منطبق بر تعریف های اجتماع احساس شکست کند. این فشار همیشگی و درک اشتباهی که مردان از شکست و قصور در انجام وظایفشان به عنوان یک مرد واقعی دارند، می تواند آنها را به سوی مشکلات عاطفی و روانی سوق دهد - که می دهد - و معضلات استراتژیک را در این نوع درمان ایجاد کند. مردانی که بیشتر توانسته اند خودشان را از مفاهیم سنتی و رسوم معمول اجتماع و عرف و ظرفیتشان برای پذیرش انتظارات جامعه در مورد آنچه که به مفهوم مرد جا افتاده است رها کنند، احتمال بیشتری دارد که بتوانند از احساس پوچی، درد و احساس وحشت و نگرانی خود رهایی یابند (فورن 2010صفحه 39).

مردان زیادی در جوامعی که در آن مفاهیم مردانگی در تقابل با برخی از ایده آل نرینگی سلطه گرا است، وجود دارند. این امر باعث تشدید بیشتر اختلال فشار نقش جنسیتی می شود. مردان بالغ و مردان جوامع ستم دیده و محروم معمولا با مشکلات و تضاد های شدیدی برای بدست آوردن جایگاه اجتماعی و هویت نرینگی «بومی» و رسیدن به ایده آل های سلطه گرا روبرو هستند.

تعاریف متعددی برای مفهوم نرینگی سلطه گرا برای درمانگرانی که شعر درمانی را برای معالجه مردان به کار می گیرند، وجود دارد.مهمتر از همه اینکه بسیاری از کاربردهای شعردرمانی در تقابل با ایده ی سلطه گرایی است.

خلق شعر نیازمند توجه به پیچیدگی های خاص یک حس به ویژه آنچه اغلب به عنوان احساسات «لطیف تر» مانند غم، شک، محبت و ترس بیان می شود ، می باشد. نرینگی سلطه گرا به مردان می آموزد که فقط احساساتی چون خشم و شهوت قابل قبول است. در حالیکه شناخت احساسات لطیف تر برای بسیاری در مردان سخت تر است. حتی برخی از مردان که قادر به شناخت طیف گسترده ای از احساسات هستند، تمایلی به اشتراک آنها با یک غریبه و در نتیجه اعتراف به ضعف هایشان ندارند. گاه گاهی این مساله صبر و شکیبایی بالایی را از جانب برخی از درمانگرها طلب می کند، بطوریکه با آرامش بیشتری باید با مراجعین مرد خودرفتار کنند تا با آنها مانوس شوند و طیف گسترده ای از احساسات خود را بتوانند بیان کنند. مردانی که احساسات لطیفشان را بیان نمی کنند قوی نیستند، بلکه در واقع به آنچه در بسیاری از موقعیت های اجتماعی از آنها انتظار می رود عمل می کنند.

با توجه به عدم تناسب بین دیدگاه درمانگرها نسبت به عواطف در بسیاری از مردان، گلیکن (2005) مدعی است که درمانگر ها باید به آنچه مراجعین مردشان از پروسه درمانی به طور عمومی و همچنین از هر جلسه انتظار دارند، توجه دقیقی داشته باشند.این موضوع یک رابطه متقابل را بر اساس احترامی که به سیستم های باور های مردانه شان وجود دارد بنیان می نهد. به این ترتیب، درمانگران باید در مورد مردان روی انتخاب شعرهایی که خوانده می شود و تمرین هایی که برای هر جلسه باید انجام شود، با مراجعینشان برای برقراری ارتباط بین خواسته های آنها و اهداف کلی درمان، با دقت بیشتری کار کنند.

در اینجا چندین تکنیک وجود دارد که به کمک آنها درمانگران می توانند با برخی معضلات ناشی صفات سلطه گرا مقابله کنند و به مراجعینشان برای ارتباط با شعر کمک کنند. نخست نظر به اینکه شعر اغلب به عنوان هنری زنانه در نظر گرفته می شود، مهم است که بتوان این دیدگاه را به چالش کشاند و با آن مقابله کرد. یکی از راه ها برای شروع، خواندن ترانه و آهنگ ها یی است که در باره مردان خوانده شده، بخصوص آنهایی که توسط مردانی نوشته و اجرا شده که مراجعین با آنها آشنایی دارند6. خواندن شعر می تواند به عنوان اولین گاهم در کمک به شرکت مؤثر مردان در پروسه درمانی کارساز باشد. خواندن شعر می تواند به مردانی که گاهی به سختی احساساتشان را تشخیص می دادند کمک کند. خواندن شعر ها با محتوای عاطفی مشخص می تواند به یک مرد کمک کند تا یاد بگیرد به شکل فزاینده ای در تشخیص احساساتش بهبود یابد و بین اثری که خوانده می شود و احساساتش هماهنگی پیدا کند. این مورد می تواند به عنوان یک سکوی پرش برای تمرین های نوشتاری و سرودن شعر از طرف خود شخص به کار رود. به عنوان مثال ترانه آهنگ «رودخانه» بروس اسپرینگستین7 تصویری فوق العاده از بسیاری از احساسات مردان طبقه کارگر است که توسط مردی خوانده می شود که به داشتن معیار های مردانه شناخته می شود. راه دیگر برای به چالش کشیدن مفهوم زنانگی شعر، تمرکز روی شعر هایی است که توسط مردانی که به شکل سنتی تری شناخته شده اند، مانند شاعر ضد ارزش های حاکم (مبارز) چارلز بوکوفسکی سروده شده است. بوکوفسکی در سرتا سر فعالیت خود به مقابله با افسردگی و استفاده از نوشتن به عنوان ابزاری برای غلبه بر آن اعتراف می کند. 8 درمانگران می توانند مراجعین خود را تشویق کنند که زندگی این هنرمندان را که به بیان احساسات لطیف و آسیب پذیرشان می پردازند بدون اینکه مردانگیشان تقابل دلشته باشد، به دقت بررسی کنند. درمانگران همچنین می توانند به هم کمک کنند تا درباره اینکه بیان احساسات از طرف آنها به چه معناست و حس آنها نسبت به مفهوم نرینگی بحث کنیم.

این مساله به این معنی نیست که اینها منابع شعری هستند که باید به مردان ارائه شوند، بلکه در امکان دارد در مراحل اولیه درمان کمک کند، برای بیان بهتر یکی از اصطلاحات مدد کاری اجتماعی را وام می گیریم « از جایی شروع کنید که مورد در آنجا قرار دارد» (کامرون کینگ2010). البته این مساله ضرورت دارد که درمانگر شعر ها را با دقت انتخاب کند که سهوا باعث تقویت جنبه های نرینگی سلطه گرا که چالش بیمار را تشدید می کند، نشود. مثلا درباره مردانی که سو مصرف الکل روشی برای بیان احساسات مردانه شان شده است، شعری که تصویر خوش آیند و پر زرق و برقی از می گساری و تاثیر خوش آیند الکل در بروز صفات ردانه باید اجتناب شود، یا در نهایت با دقت به کار رود و از طریق شعر هایی که مضرات تاثیرات الکل بر زندگی مردان را بیان می کند، تعدیل می شود9.

مفهوم مهم دیگر در مطالعات مردانگی، مفهوم الگوی رفتاری است. ماهالیک، گود و انگلا کارلسون(2003) روشی برای درک رفتار مردها که الگوی رفتاری مختلفی د زندگیشان دارند، ایجاد کرد. این الگوهای رفتاری روش هایی ساده برای درک درونی شدن بسیاری از قوانین و نقش هایی است که در نرینگی سلطه گرا به آنها تحمیل می شود. به دلایل متفاوت و در زمینه های مختلف، مردها اغلب کور کورانه هر نقشی را مثل یک بازیگر با نهایت وفاداری اجرا می کنند.

الگوی رفتاری «سکوت» مردها را به سمت محدودیت های عاطفی و بی تفاوتی سوق می دهد.ماهالیک و همکارانش عواقب شدید پیوستن به این الگو های رفتاری را اختلالاتی چون افسردگی، اضطراب و انزوای اجتماعی بیان کرده اند. الگوی رفتاری «مرد قوی» از سنین پایین آموزش داده می شود، به عنوان یک پسر باید شجاع بود و هرگونه ضعف و آسیب پذیری را سرکوب کرد. پسران یاد می گیرند که مرد واقعی نباید هیچگونه لطافتی داشته باشند. پسران می جنگند و عقب نمی نشینند. در نتیجه خودشان را در معرض خطر بالای خشونت و آسیب قرار می دهند. با پذیرفتن این الگوی رفتاری، نه تنها مردان و پسران خطر ارتکاب جرم و جنایت و قربانی خشونت شدن را افزایش می دهند، بلکه یاد می گیرند احساسات خود را به جای گفتگو عملاً ابراز کنند. الگوی رفتاری « همه به جهنم » ارتباط نزدیکی با الگوی رفتاری « مرد قوی» دارد، به این شکل که ایده آل این الگوی رفتاری این است که مردان از درگیری و مبارزه عقب نشینی نکنند، بلکه به جای آن قدرت و تمایل به خشونت خود را به عنوان ابزاری برای اعمال اراده خود نشان می دهند (گومز الکاراز و گارسیا سوارز2006). مردانی که با این الگوی رفتاری مطابقت دارند در معرض خطر درگیر شدن در خشونت در روابط نزدیک و صمیمی خود هستند و ممکن است مشکلات قانونی هم پیدا کنند.10

وقتی زندگی مردان طبق الگوی رفتاری «بی بندو باری» است آنها به دنبال روابط جن.سی هستند که ارتباط عاطفی در آن وجود ندارد. در پی سرکوب احساسات و ابراز عواطف شخصی، رابطه جن .سی یک ابزار بدوی برای برقراری ارتباط می شود. مردانی که با این الگوی رفتاری زندگی می کنند، فتوحات جن.سی خود را ارزش شخصیتی خود تلقی می کنند و موفقیت در روابط برایشان وسیله ای برای مطرح کردن خود و به دست آوردن مقبولیت و رضایت شخصی شده است. پذیرفتن این مسائل به عنوان هنجار از جانب مردان،باعث می شود که مشکلاتشان مدت بیشتری در روابط عاشقانه دوام بیاورد و آبها را در معرض ابتلا به بیماری های مقاربتی قرار دهد. الگوی رفتاری «دگر - باشی» عواقب شدیدی برای مردان و تمایل آنها به داشتن روابط صمیمی با یکدیگر دارد. مردانی که پیرو این الگوی رفتاری هستند به دنبال اثبات مردانگی خود از داشتن روابط صمیمی با مردان دیگر اجتناب می کنند، از ترس اینکه مبادا دگر - باش تلقی می شوند. با توجه به ایده آل های نرینگی سلطه گرا، دگر - باشی رفتاری ضد مردانه است؛ مردان پیرو این الگوی رفتاری گاهی برای اثبات اینکه دگر - باش نیستند، زیاده روی می کنند و اغلب از هر نوع روابطی که می تواند به عنوان رفتارهایدگر – باشانه تعبیر می شود، اجتناب می کنند. الگوی رفتاری هم . جنس گریزی فرد را به سوی انزوا سوق می دهد که معمولا انکار جنبه های وجودی خود فرد است.

نویسندگان توجه دارند که اهمیت الگوی رفتاری « برنده» در فرهنگ آمریکا، در مردانی که انتظار می رود شخصیت رقابتی و موفقی داشته باشند، توجه ویژه ای دارد. درحالیکه رقابت جای خود را دارد و مقتضیات و مهارت های موفقیت ارزش محسوب می شوند، زیاده روی در این الگوی رفتاری به عنوان تنها راه دستیابی به ارزشمند و مفید بودن، فرد را به سمت عواقب و دشواری عای متعددی سوق می دهد. پایبنی شدید به این الگوی رفتاری می تواند منجر به بیماری های قلبی و نگرانی های دیگر در حوزه سلامتی شود.همچنین ممکن است ارتباط برقرار کردن در زمینه های غیر رقابتی را برای مردان دشوار کند. در نهایت الگوی رفتاری «مستقل بودن»، که پایبندی مردان به این الگوی رفتاری باعث استقلال افراطی آنها در برقراری روابط شده و انها را به سوی انزوا و قطع ارتباط با دیگران سوق می دهد. این الگوی رفتاری همچنین دارای پیامد هایی برای سلامتی ست؛ بطوریکه مردانی که به این الگوی رفتاری پایبندند بر این باورند که می توانند مشکلات خود را به تنهایی حل کنند. و به دنبال کمک بودن و کمک گرفتن از کسی را ضعف تلقی می کنند.

واضح است که مفاهیم موجود در الگوی رفتاری مردانه با مفاهیمی که ما کشف کرده ایم، همپوشانی دارد. کاربرد مفاهیمی که در الگوهای رفتاری مردانه ارائه شده است روشی ساده برای درمانگرها و مراجعینشان ارائه می دهد که الگوی رفتاری درونی و تاثیر آن را در زندگیشان نشان می دهد. هریک از این الگوهای رفتاری می تواند عکس العمل ها و گفتگو های شخصی القا شده و مواد خام آفرینش شعر در پروسه درمانی شود. از این نظر کاربرد الگوهای رفتاری مردانه می تواند یک راهنمای تشخیصی باشد که به درمانگر برای انتخاب عوامل دیگر کمک کند. همچنین می تواند مستقیما از طرف مراجعین به عنوان نقطه شروع که چگونه این الگوهای رفتاری زندگی آنها را تحت تاثیر قرار می دهد، مورد استفاده قرار گیرد.

هدف این نوع درمان این نیست که مردان را وادار کند که الگوی رفتاری مردانه ای را که از آن تبعیت می کنند کنار بگذارند، بلکه آگاهی از زمانیست که بر طبق این الگوی رفتاری رفتار می کنند، و با افزایش خودآگاهیشان می توانند گزینه های رفتاری بیشتری داشته باشند. برای مثال مردی که مکرراً الگوی رفتاری «برنده» را به کار می گیرد،نباید به او گفت که این الگوی رفتاری برایش بد و غلط است؛ با فرض اینکه پیروی از این الگوی رفتاری اغلب ممکن است تا حد زیادی منجر به موفقیت شود. یک درمانگر اگر ادعا کند که این موضوع ارزشی ندارد، در واقع اعتبار خود را از دست می دهد. تمرینی که می تواند به یک مرد کمک کند تا الگوی رفتاری خود را بشناسد دوشعر، یکی درباره وقتی که الگوی رفتاری در کار باشد و یکی درباره حالت های منفی و درونی است. نوشتن دو شعر11 در مورد پدیده ای مشابه به او کمک ی کند جزئیات و پیچیدگی های مربوط به چگونگی عملکرد الگوی رفتاری را کشف کنند. نقش درمانگران این است که درک این مساله را که چگونه الگوی رفتاری مردانه در زندگی مراجعین تاثیر دارد، برای آنها تسهیل کند12.

یکی از زمینه هایی که در آن هر یک از این الگوهای رفتاری آشکار می شود، در رابطه مردان با یکدیگر است. تبعیت از این الگوی رفتاری به مردان کمک می کنند که با یکدیگر به عنوان رقیب رفتار کنند. با این کار، مردان جایگاه دوستی که در زندگیشان می توانند با مردان دیگر داشته باشند را اغلب بی ارزش تلقی می کنند. تحقیقات نشان می دهد که روابط دوستی در سلامت روانی و حس رضایت فرد اهمیت بالایی دارد (گریف 2008).یکی از اشعاری که من در صحبت با مردان درباره روابط دوستانه شان مفید یافتم، شعر «وزنه برداری» جرالد لاکلین (1976) بود. این شعر روایت ساده ای از مراسم وزنه برداری پرس روی نیمکتِ شاعر و دوستش را بیان می کند. این شعر بر تازگی کار تمرکز داردو در عین حال در کلیت شعر به مهوم عمیق تری لا به لای واژه ها اشاره می کند.در پاراگراف آخر این مفهوم برجسته تر می شود.

« عجله ای برای تمرین نیست

فراغتی است که از نیکسون، شاه لیر و زن ها سخن بگوییم

این بهترین قسمت هفته است، ما آنجا چیزی داریم

در باشگاه لکنتی مان که خیلی ها ندارند»13

اولین نویسنده این مقاله مکررا از این شعر برای کار با مردان استفاده کرده است. درمانگران باید در آغاز کار شعر ها را دقیق و آهسته بخوانند و به خاطر داشته باشند که علی رغم ساده بودن، نباید با عجله از آنها عبور کنند. بعد از خواندن شعر، درمانگر ممکن است با استفاده از این شعر از مراجع بخواهد که درباره شعر فکر کند و در مورد آنچه اتفاق افتاده بحث کنند. در حین این کار برای مردانی که عادت به شناخت و بررسی روابط خود ندارند، رویکرد مستقیم تری مورد نیاز است. انگیزه ی خوب برای تهییج و تشویق مراجع برای شرکت در بحث این است که در جمله اخر از انها بپرسیم که « آنچه که آنها دارند و دیگران ندارند چیست؟» مردان علاوه بر اینکه با یکدیگر رفتار رقابتی دارند با همسالان خود در مورد مسائل پیچیده، بحث می کنند. یکی از شعر هایی که در این مورد صحبت می کند، شعر «بپر» مدهو بوتی (موسوم به دان لی،1970) است.

Change-up,

let’s go for ourselves

both cheeks are broken now.

Change-up ,

move past the corner bar,

let yr/split lift u above that quick high.

Change-up,

that tooth pick you’re sucking on was

once a log.

Change-up,

and yr/children will look at u differently

than we looked at our parents

دومین نویسنده ی این مقاله از این شعر در کار با گروهی از دانش آموزان دبیرستانی آفریقایی آمریکایی و لاتین استفاده کرده است. این شعر که در شیکاگو و در طول جنبش هنری سیاهپوستان نوشته شده است، هنوز هم در کالیفورنیا حرفی برای گفتن دارد. جوانان احساس کردند که انتخاب کلمات رک و مستقیم در رساندن حس عصبانیتشان «خودت باش» و «راهت را عوض کن» موثر است.

روند درمان از دیدگاه مردان

همانطور که قبلا ذکر شد، مردان یاد می گیرند که باید خودمختار و مستقل باشند. آنها یاد می گیرند که باید مشکلاتشان را خودشان حل کنند و خودشان را بدون کمک دیگران بالا بکشند و از دیگران هم حمایت کنند. وقتی کمک نیاز داشته باشند آن را ضعف و شکست تلقی می کنند. نه تنها آنها شکست خورده اند، بلکه به عنوان یک مرد شکست خورده اند. به عبارت دیگر به عنوان یک شخصیت مردانه شکست خورده اند.

بر طبق آنچه که ما بررسی کرده ایم، بین مجموعه عواطف بسیاری از مردان و روش های درمانی تضاد هایی وجود دارد. بروکس (1998)، همچنین کسبرگ (2011) در بررسی های خود نشان داده اند که احساساتی که معمولا در فرایند درمانی مورد نیاز است، و احساساتی که لازمه مردانگی هژمونیک است، با هم متضاد هستند. از این رو درمانگر باید با این تضاد ها آشنا باشد. بطوریکه این آشنایی به آنها کمک می کند روی انتظارها و عکس العما های خود کار کنند و آشنایی کافی با رفتار مردانی که در پروسه درمانی شرکت کرده اند، داشته باشند.

لیست زیر را مشاهده کنید و توجه داشته باشید که چگونه بیشتر احساسات مطلوب در مردانگی سنتی در تضاد با احساسات مطلوب پروسه درمانی قرار دارد.

رفتارهای مطلوب رواندرمانی رفتار های مطلوب مردسالاری

اعتراف به تجربیات خصوصی ادعای بی خبری و انکار

رها کردن کنترل حفظ کنترل

نزدیکی و صمیمیت غیر جنسی نزدیکی جنسی

نشان دادن ضعف نشان دادن نقاط قوت

احساس شرمندگی ابراز افتخار و غرور

نشان دادن آسیب پذیری نشان دادن شکست ناپذیری

نیاز به کمک متکی به نفس بودن

بیان احساسات بی احساسی

درون گرایی عمل گرایی

صحبت کردن درباره اختلاف اجتناب از صحبت کردن

مقابله با درد انکار درد

اعتراف به شکست انکار شکست و وانمود به شکست ناپذیری

 

بدون اطلاع از این اختلافات و تفاوت ها، امکان دار د درمانگران باعث شوند که به مردان در مورد احساسات و استعداد هایشان احساس خجالت و شرمساری دست دهد و باعث شوند که آنها در فرایند درمان احساس شکست بکنند. چنین توقعاتی احتمال اینکه مردان بخواهند روند درمان را ادامه دهند، کاهش می دهد و احتمال این را که آنها در آینده بخواهند از کسی کمک بگیرند کاهش می دهد. به یاد داشتن این امر مهم است که روند تغییرات اغلب آهسته است، به ویژه تغییراتی که در مورد الگوی زندگی که فرد ده ها سال بر طبق آن زندگی کرده است و یا یادگیری افزایش میزان ابراز احساسات و عکس العمل هایشان، این روند به کندی پیش خواهد رفت.

پزشکان و درمانگران ابزارهای متعددی در اختیار دارند که به مردان کمک می کنند کمتر احساس شکست داشته باشند و تا حد زیادی برای دریافت و خواستن کمک از دیگران آماده باشند. نخست این امر مهم است که نقاط قوت خود را بپذیرند (سالیبی 2002). نقاط قوت در واقع تمرکز روی جنبه های مثبت کار، ظرفیت ها، امید ها ، رویا ها، آرزو ها و موفقیت هایی است که تا حد زیادی هم راستا با شعردرمانی و دیگر هنر هایی ست که رویکردی مبتنی بر تغییر دارند، هست (فورمن، جکسون، داونی و بندر، 2002).

در مورد احساس چوب شکسته بیلیارد حرف زدیم، صدایی که توپ وقتی به توپ دیگری برخورد می کند یا موفق می شویم توی کیسه های زیر میز بیلیار بیندازیمشان، غژغژ توپ وقتی از شیار چوبی زیر میز به پایین غل می خورد. من می فهمم که بیلیارد نمی توانند بدون احساس چنین به نظر بیاید، و زندگی نمی تواند چنین باشد، و شعر که به سادگی راهی ست برای آگاهی و درک این جنبه های تجربی زندگی که ما را در عین حال که غرق لذت می کند، تغییر می دهد (گاردنر 1993، صفحه 219).

بحث قبلی احتمال دارد به این فرض منجر شود که متن حاضر و نویسنده بر این عقیده هستند که همه مردها مثل هم هستند، و پاسخ و عکس العمل یکسانی به کمک گرفتن از دیگران نشان می دهند و دیدگاه یکسانی نسبت به شعر و شعردرمانی دارند. این باور نادرست است. مردان را نمی توان گروهی یکسان و یکپارچه تصور کرد، و نرینگی سلطه گرا و قوانین و نقش هایی که مردها را تحت کنترل دارند، شامل همه مردها نمی شود. در واقع وقتی درباره نرینگی صحبت می کنیم بهتر است درباره جنسیت مردان، هم برحسب تعریف نرینگی در جمعیت های مختلف و در عین حال انواع تعریف مردانگی از طرف مردها، بحث کنیم. به عنوان مثال، مردی به علت اینکه در جامعه آمریکا به دنیا آمده است، ممکن است به برخی جنبه های تفکر نرینگی سلطه گرا پایبن باشد، در عین حال ممکن است تحت تاثیر پدرش قرار گیرد که مردی منعطف است و به مردانگی فمنیستی که شامل درک و پذیرش احساسات است و ارزش زیادی برای دوستی های مردانه قائل است، معتقد باشد. بسیاری از مردان از شعر لذت می برند. آنها قادر هستند که همه احساسات وجودیشان را درک کنند، و توان این امر را دارن که به راحتی و با جدیت در فرآیند درمانی شرکت کنند. در واقع بسیاری از مردان به طرز خستگی ناپذیری روی بررسی آثار مخرب محدودیت مردان در شناخت کافی از مفهوم مردانگی، کار کرده اند. با این حال، شخصیت همه مردان به شدت توسط اجبار های حاکم و هنجار های محدود کننده مردانگی هژمونیک شکل داده شده است، و درمانگر باید به بهترین نحو به بیمار ارائه خدمت کند تا بتواند بهترین روش را که بیشترین تاثیر را روی آگاهی ، رفتار و احساسات بیمار دارد، به کار بندد. چنانکه سابو (2011) راجع به درک خودش از مفهوم مردانگی که او در حین تدرسش در زندان طبق آن رفتار می کرد، مشاهدات خود را ارائه کرده است:

« به نظر احمقانه می رسد، اما حمله های پارانویا تقریبا احساس خوبی دارد. در واقع بخش هایی از من وجود دارد آنها را « سرنخ» یا «صدای» هویت مردانه ام نامیده ام، که حس بی اعتمادی و سو ذن را در بر می گیرد و احتمال خطر و خشونت بلقوه خوش آمد می گوید » (صفحه 84).

در واقع، روند اثر اجتماعی شدن، صرف نظر از اینکه تا چه حد محدود کننده است، یک فرآیند پیچیده است که هیچ وقت به شکل کاملی صورت نمی پذیرد.

به علاوه، این نیز درست است که همه جنبه های نرینگی سنتی یا هژمونیک همیشه مشکل ساز نیست.برای مثال شجاعت اگر در هر شرایطی به کا رود، ممکن است گاهی عواقب بدی برای سلامتی داشته باشد، اما آتش نشان ها و افسران پلیس در شرایط بحرانی برای اینکه نجات جان مردم بیگناه را تضمین کنند، می توانند رفتار شجاعانه ای داشته باشند14. مردان به طور حسی می دانند که می دانند که برخی از این صفات نرینگی سلطه گرا به موفقیت آنها منجر می شود. پرخاشگری و خشونت، رقابت و تمایل به «برنده شدن» ویژگی های قدرتمندی است که می تواند فرد را به موفقیت در کار و حرفه اش سوق دهد. درمانگر هرگز نباید از از مزایای تاثیر گذار و قدرتمند این صفات صرف نظر کرده و آنها را به چالش بکشد؛ زیرا با این کار اعتبار خود را نزد مراجعینش از دست می دهد. در عوض باید به مردها کمک کرد که ماهیت واقعی این ویژگی ها را درک کنند. به عنوان مثال پرخاشگری و خشونت ممکن است در برخی جنبه های کاری کاربرد داشته باشد، ولی ممکن است برای روابط شخصی به شدت مضر باشد. درمانگران می توانند به مردان کمک کنند این ویژگی ها را به عنوان «ابزارهایی» ببینند. و به آنها کمک کنند ابزارهای جدیدی را بسته به زمینه و موقعیت های جدید ایجاد کنند.

یک تمرین مفید برای کمک به مردان، نوشتن شعری است که جنبه های مفید برخی از ویژگی ها را مشخص کند. به عنوان مثال، بخواهیم از درونی ترین حس هایشان بنویسند. مثلاً: « خشم من برای من کار می کند.» و سپس « خشم من برای من کار نمی کند.» این روش به آنها کمک می کند خشمشان را از دیدگاه های متفاوتی بررسی کنند. تمرین هایی از این قبیل مردان را تشویق می کند که به خاطر خودشان پیچیدگی های هویت مردانه و احساساتشان را بشناسند، که این شناخت به آنها برای ایجاد آگاهی و انعطاف پذیری رفتاری و شناختی کمک می کند.

درمانگران همیشه باید رویکردی مبتنی بر نقاط قوتشان برای کار با مردها اتخاذ کنند که به آنها کمک کند تا ابتکار و خلاقیت های خود را به حداکثر برسانند و استعداد هایشان را تقویت کنند. برای درمانگرانی که تمرکز و انرژی بیش از حدی را روی این که چه چیزی « اشتباه» است می گذارند، احتمال اینکه بسیاری از مراجعین مرد خود را برای جلسه دوم و سوم ملاقات کنند بسیار کم است. درمانگر باید از تاثیر مردانگی هژمونیک، بدون اینکه مردها را مجبور کنند در این چهارچوب محدود شوند. همه انسانها مجموعه پیچیده ای از افکار و احساسات، نقاط قوت، استعداد و علایق هستند.

هنگامی که مردان که مردان با بررسی محتویات احساسی شعر راحت هستند و محتویات عاطفی شعری که خودشان نوشته اند امیدوارانه است، موارد چالشی بسیار بیشتری را می توان درمورد ماهیت صفات مردانه ارائه کرد. برای مثال شعر « مردِ مردانه» برادلی هاتاوی (2010) جنبه های پیچیده ومتنوعی از مفهوم مرد ارائه می کند. نویسنده جنبه های شخصیت خود را که متناسب با افکار و عقاید هژمونیک است بررسی می کند، در عین حال بررسی می کند که چگونه ویژگی های سنتی تر زنانه او به همان اندازه ویژگی های ردانه اش نمود دارد. پخش اجراهای ویدئویی همزمان با مطالعه کلمات می تواند فرد را درگیر یک بحث مفصل در مورد مفاهیم هویتی بکشاند. هنگامی که درمانگران چنین ریسک هایی می کنند، ممکن است با مردانی مواجه شوند که با زبان تبعیض جنسیتی یا همجنس ستیزی پاسخ دهند. دقت بالایی برای این انتخاب های زبانی مورد نیاز است.برای اجتناب از اینکه نظر های مطرح شده به عنوان تبعیض جنسیتی و همجنس ستیزی تلقی شود، و در عین حال احتمال اینکه با شرمساری و بی نتیجه گذاشتن بحث آزاد با آن برخورد نکنند، بهترین کار این است که درمانگر سوالاتی ،بدون جهت گیری فکری و بدون نتیجه گیری (open ended) درباره این نوع گفتار مطرح کنند و به مردان کمک کنند که معنی چنین کلماتی را که اغلب در چنین گفتگو هایی پیش می آید بررسی کنند.

نتیجه گیری

در این مقاله، ما برخی از مفاهیم کلیدی مطرح در مطالعات مردانگی را بررسی کردیم، و اهمیت درک این مفاهیم را برای درمانگرانی که در فرایند درمانی روی مراجعین مرد کار می کنند، نشان دادیم. پیشنهادات کاربردی برای تکمیل این معلومات ارائه شد. درحالیکه این مقاله در مورد برخی مباحث کلیدی شرکت مردان در فرآیند شعر درمانی بحث می کند، به هیچ وجه مطالعات و مباحث مردسالاری و تاثیرات آن روی هنردرمانی ، که خیلی فراتر از محدوده ی گنجایش یک مقاله است را مورد بررسی قرار نمی دهد. این امر ضروریست که زمانی که درمانگران روی جمعیت های مختلف، با هر تفاوت فرهنگی کار می کنند، درباره حساسیت های فرهنگی آنها به حد کافی معلومات به دست آورده باشند و تمرین و مهارت کافی داشته باشند. بحث نویسنده های این مقاله در واقع بر سر این است که مردها، جمعیتی با فرهنگ های متفاوت هستند که اولویت ها، استعداد ها و نیاز های خودشان را دارند. درمانگران و افراد دیگری که در زمینه شعردرمانی روی مردان کار می کنند، باید بخوبی آموزش داده شوند تا به بررسی مباحث و موضوعتی که در مطالعات صفات مردانه، مطالعات جنسیتی، و کار نظریه پردازان و پزشکانی که از این مباحث در زمینه کاری خود استفاده کرده اند، ادامه دهند. در نهایت این امر برای یک درمانگر حائز اهمیت است که با تکنیک ها و روش های مطالعاتی مفید برای کار با مردان آشنا باشند، بلکه بهتر است شعر هایی مردان درباره مردان نوشته اند را هم که می تواند به عنوان ابزاری ارزشمند برای درک تجربیات مردان کاربرد داشته باشند را بشناسند. برای مثال می توان به مجموعه اشعار کلاسیک از هیلمن و مید (1993) اشاره کرد.

 

منابع : ( در مقاله اصلی محفوظ می باشد )

 

پاورقی ها :

1- این کلمه ترجمه پیشنهادی مولفان برای (masculinities ( در زبان انگلیسی است و به معنای مجموعه رفتار های عموما پرخاشگرانه ی مردان جوان و بزرگسالی ست که مرد بودن را در تظاهرات نرینگی از جهات مختلف اخلاقی ، اجتماعی و روحی می دانند .

2- تفریخات و مشغولیت هایی که گروهی از همسالان جوان در آن شرکت می کنند و در کمپ ها و محل های خارج از شهر حضور می یابند .

3- ملک الشعرای بهار به این مضمون اشاراه ای لطیف و ناب دارد و در قصیده ای چنین می سراید که : زن بود شعر خدا ، مرد بود نثر خدا / مرد نثری سره و زن غزلی تر باشد .این قصیده به وصف زن ( و بقول خود بهار ، خانم ، از منظری نو می پردازد که به نظرم این طرز تلقی و استفاده از لفظ خانم به جای زن و عورت و ... که در شعر پیشینیان مرسوم بود نیز خود نوعی رویکرو نوست و اعتماد به نفس بخشیدن به زنان برای حرکت های اجتماعی در آن زمان است . بهار در ابیات نخستین زیبایی را در خلقیات نیکوی زن می داند و در ابیات پایانی به بحث چند همسری در ایران می پردازد و این امر را منافی حقوق زنان می بیند :

خانم آن نیست که جانانه و دلبر باشد

خانم آنست که باب دل شوهر باشد

بهترست از زن مه‌ طلعت همسرآزار

زن زشتی که جگرگوشه همسر باشد

زن ‌یکی بیش مبر زآنکه بود فتنه و شر

فتنه آن به که در اطراف توکمتر باشد

زن شیرین به مذاق دل ارباب کمال

گرچه قند است نبایدکه مکرر باشد

کی توان داد میان دو زن انصاف درست

کاین‌چنین مرتبه مخصوص ییمبر باشد

حاجتی را که تو داری به مونث زان بیش

حاجت جنس مونث به مذکر باشد

با چنین علم به احوال زن ای مرد غیور

چون‌یسندی که زنت عاجز و مضطر باشد

زن بود شعر خدا، مرد بود نثر خدا

مرد نثری سره و زن غزلی‌تر باشد

نثر هر چند به تنهایی خود هست نکو

لیک با نظم چو پیوست نکوتر باشد

زن یکی‌، مرد یکی خالق و معبود یکی

هر یک از این سه‌، دو شد مهره بششدر باشد

زن خائن تبه و مرد دوزن بیخرد ست

وانکه ‌دارد دو خدا مشرک و کافر باشد

کی پسندی که نشانی به حرم قومی را

که یکایک ز تو شان قلب مکدر باشد

وز پی پاس زنان‌، گرد حرمخانهٔ تو

چند خادم به شب و روز مقرر باشد

نسل این فرقهٔ محبوس حسود غماز

به سوی مام کشد خاصه که دختر باشد

می‌شوند آلت‌حرص و حسد وکینه وکذب

نسل‌ها، چون به یکی خانه دو مادر باشد

ربشهٔ تربیت و اصل فضیلت مهرست

مهرکی با حسد وکینه برابر باشد

گر شنیدی که برادر به برادر خصمست

باکه خواهر به‌جهان دشمن خواهر باشد ( ...)

4- نرینگی هژمونیک : نرینگی سلطه گرا

5- رفتار هایی که در داش مشتی ها و لوطی های کلاه مخملی ایران نیز در دهه های اخیر دیده و بررسی شده است .

6- خواندن ابیاتی از شاهنامه در وصف دلیری و پهلوانی ابر شخصیت هایی چون رستم و سهراب و دیگر نام آوران می تواند همراه موسیقی ضربی – شبیه به آنچه در زور خانه های ما اتفاق می افتد – مقصد همین نوع شعر درمانی باشد .

7- شاعر و ترانه سرای آلمانی امریکایی که از گرایشگران به نسل بیت ها در آمریکا بود . او شعر نوشتن را برای خلاصی از بیماری خاصی که بدان مبتلا بود آغاز می کند و خود شعر را نوعی رستگاری می داند . شعر رودخانه بیان دل آشوبه های کارگری ست که از زندگی طبقاتی و رنج هایش در زندگی مدرم امریکایی می گوید :

Bruce Springsteen – The River Lyrics

I come from down in the valley

Where mister when you're young

They bring you up to do like your daddy done

Me and Mary we met in high school

When she was just seventeen

We'd ride out of this valley down to where the fields were green

We'd go down to the river

And into the river we'd dive

Oh down to the river we'd ride


Then I got Mary pregnant

And man that was all she wrote

And for my nineteenth birthday I got a union card and a wedding coat

We went down to the courthouse

And the judge put it all to rest

No wedding day smiles no walk down the aisle

No flowers no wedding dress

 

That night we went down to the river

And into the river we'd dive

Oh down to the river we did ride

 

I got a job working construction for the Johnstown Company

But lately there ain't been much work on account of the economy

Now all them things that seemed so important

Well mister they vanished right into the air

Now I just act like I don't remember

Mary acts like she don't care

 

But I remember us riding in my brother's car

Her body tan and wet down at the reservoir

At night on them banks I'd lie awake

And pull her close just to feel each breath she'd take

Now those memories come back to haunt me

They haunt me like a curse

Is a dream a lie if it don't come true

Or is it something worse

That sends me down to the river

Though I know the river is dry

That sends me down to the river tonight

Down to the river

My baby and I

Oh down to the river we ride

آهنگ رودخانه را از لینک زیر می توانید دانلود نمائید :

http://stopokaygo.typepad.com/web/files/theriver.mp3

8- یکی از روش های موفق گروه درمانی ها ، نگارش درمانی ست که در کنار شعر و قصه در مانی مکمل کننده اهداف درمانگران و تسکین دهنده آلام روانی بیماران می تواند باشد . نگارش درمانی به شیوه خاطره نویسی ، نثر نویسی و استعاره پردازی با ترفند های خاص اجرایی اش قابل تامل است .

9- نمونه موفقی از همین طرز تلقی را در شعری از فروغ فرخزاد مرور کنیم :

 

مادر تمام زندگیش

سجاده ایست گسترده

درآستان وحشت دوزخ

مادر همیشه در ته هر چیزی

دنبال جای پای معصیتی می گردد

و فکر می کند که باغچه را کفر یک گیاه

آلوده کرده است .

مادر تمام روز دعا می خواند

مادر گناهکار طبیعیست

و فوت می کند به تمام گلها

و فوت می کند به تمام ماهی ها

و فوت می کند به خودش

مادر در انتظار ظهور است

و بخششی که نازل خواهد شد .

برادرم به باغچه می گوید قبرستان

برادرم به اغتشاش علفها می خندد

و از جنازهٔ ماهی ها

که زیر پوست بیمار آب

به ذره های فاسد تبدیل می شوند

شماره بر می دارد

برادرم به فلسفه معتاد است

برادرم شفای باغچه را

در انهدام باغچه می داند .

او مست می کند

و مشت میزند به در و دیوار

و سعی میکند که بگوید

بسیار دردمند و خسته و مأیوس است

او ناامیدیش را هم

مثل شناسنامه و تقویم و دستمال و فندک و خودکارش

همراه خود به کوچه و بازار می برد

و نا امیدیش

آن قدر کوچک است که هر شب

در ازدحام میکده گم می شود .

( شعر از مجموعه تولدی دیگر: فروغ فرخزاد )

10- یکی از شیوه های درمان این گونه رفتار ها ، روایت های داستانی از مردانی ست که با وجود زور بازو و قدرت و توانایی اجتماعی و شخصی این توان را در راستای کمک به دیگران ایتفاده نموده اند . پیشنهاد می شود داستان زیر زیر مبحث گروه درمانی این افراد نقل گردد : پوریای ولی بی نظیر بود و هر کجا می رفت پهلوانان محل را به مسابقه می خواند و پشت همه را به خاک می رساند تا روزی که قرار شد با پهلوان دربار سلطان وقت دست و پنجه نرم کند. روز قبل از مسابقه مجلسی ترتیب دادند تا دو پهلوان با هم آشنا شوند و یکدیگر را بسنجند و به طور اجمال از قدرت و مهارت یکدیگر در کشتی آگاه شوند. در ان مجلس پوریا دریافت که بر حریف کاملا مسلط است و حریف نیز دریافت که پوریا را حریف نیست.

شب هنگام پهلوان سلطان با مادرش به درد و دل نشست که این پهلوان تازه جای مرا خواهد گرفت و من شغل و روزی خود را از کف خواهم داد. آیا تو می توانی تدبیری بیاندیشی که پهلوان از مسابقه منصرف شود؟

مادرش گفت کاری صعب است اما شاید بتوانم در دل مادرش نفوذ کنم و رحمی در دل او بیفکنم که پسر را به حفظ آبرو و شغل و روزی تو ترغیب و تشویق کند.

پس بی درنگ نزد مادر پوریا آمد و حال و روز و اضطراب و نگرانی پسرش را با او درمیان گذاشت که پس من چندین سال است که در دربار سلطانی مقام پهلوان دارد و اینک نیک می داند که حریف پسر تو نیست و او و همسر و فرزندانش همه در هول و هراسند که از این شکست چه پیش خواهد آمد. این بگفت و برفت.

پس مادر پوریا فرزند را بخواند و گفت:

ای فرزند دور از جوانمردی است که این پهلوان و خانواده اش را ناامید گردانی. خوشتر آن است که فردا در مسابقه راه به بر حریف بگشایی تا بر تو پیروز شود و ازین غصه به در آید.

پوریا گفت:

ای مادر کاری سخت و باری سنگنی بر دوش من می نهی. آخر من بااین قدرت و مهارت چگونه خود را بشکنم و در چشم هزاران تن ناتوان جلوه کنم.

مادر گفت:

پهلوان بزرگ آن است که از کارهای سخت نهراسد و سنگین ترین بار را بر دوش نهد. پهلوانی تو در شکست بسی عظیم تر از پهلوانی تو در پیروزی خواهد بود و کاری این چنین شگرف از کدام پهلوان جز تو بر می آید؟

پوریا لختی اندیشید و گفت:

ای مادر به حق آن کس که این توانایی و مهارت را به من داده است فردا آن کنم که تو فرمایی.

 

صبح روز بعد میدان نمایش مملو از تماشاگران بود و شیپورچیان آغاز مسابقه را اعلام کردند. و دو پهلوان بر هم سلام کردند و کمر یکدیگر را گرفتند. پوریا لختی به ملایمت با او زور آزمایی کرد چنانکه ناظران از قصد او آگاه نشوند و ناگاه کمینگاهی را بر حریف گشود و او فرصت را غنیمت شمرد پهلوان را بر سر دست بلند کرد و بر زمین زد و غریو از جمعیت برخاست و هزاران نفر با هلهله و کف زدن پهلوان سلطان را تحسین کردند.

اما پوریا بر زمین افتاده بود و نگاه به آسمان داشت که ناگاه دید پرده آسمان به کنار رفت و صف های بیشمار فرشتگان پیش چشمش ظاهر شدند که همه در او به تحسین نگاه می کردند و کف می زدند.

برگرفته از کتاب: دفتری در ادبیات و هنر و عرفان، کیمیا 4

11- شاید برای مخاطب ایرانی این مضمون کمی غامض باشد که چگونه درمانگر از فردی مبتلا به نرینگی سلطه می خواهد تا برای او « شعر » بنویسد : این مساله در باز تعریف دو امر قابل توضیح است ، اول اینکه تعریف ما از شعر عموما تعریفی دگم و پیراسته و متعالی ست به نوعی که هر مطلبی را به واسطه منظوم و مقفا بودن شعر نمی دانیم و هر نثر زیر هم نوشته شده ای را شعر سپید ، این وسواس ما که حاکی از عزیز بودن این هنر نیز البته هست ، بر خلاف رسم رایخ سیستم آموزش و پرورش کشور های اروپایی و امریکایی ست که از همان دوران دبستان کودک را کنار آموزش ادبیات به نوشتن تشویق می کردند و شعر و داستان نویسی جزو واحد های اجباری آنان محسوب می شد . مسلم است که با چنین وضعی تعریف آنها از شعر آن سخت گیری های ادبی ما را نخواهد داشت و صد البته همین کودک در بزرگسالی هم – اگر بخواهد و بتواند – چیز هایی خواهد نوشت که می تواند شعر محسوب گردد و مقصود نویسندگان مقاله نیز چنین وضعیتی و پیش تعریفی ست .

12- این شعر محمد جواد محبت نیز شاهد مثال فارسی خوبی برای رواندرمانگر ایرا نی می تواند باشد :

 

در کنار خطوط سیم پیام

خارج از ده ، دو کاج ، روییدند

سالیان دراز ، رهگذران

آن دو را چون دو دوست ، می دیدند

روزی از روزهای پاییزی

زیر رگبار و تازیانه ی باد

یکی از کاج ها به خود لرزید

خم شد و روی دیگری افتاد

گفت ای آشنا ببخش مرا

خوب در حال من تامّل کن

ریشه هایم ز خاک بیرون است

چند روزی مرا تحمل کن

کاج همسایه گفت با تندی

مردم آزار ، از تو بیزارم

دور شو ، دست از سرم بردار

من کجا طاقت تو را دارم؟

بینوا را سپس تکانی داد

یار بی رحم و بی محبت او

سیم ها پاره گشت و کاج افتاد

بر زمین نقش بست قامت او

مرکز ارتباط ، دید آن روز

انتقال پیام ، ممکن نیست

گشت عازم ، گروه پی جویی

تا ببیند که عیب کار از چیست

سیمبانان پس از مرمت سیم

راه تکرار بر خطر بستند

یعنی آن کاج سنگ دل را نیز

با تبر ، تکه تکه ، بشکستند

 

13- شعر حافظ و تجزیه و تحلیل آن در گروه :

دو یار زیرک و از باده کهن دومنی

فراغتی و کتابی و گوشه چمنی

من این مقام به دنیا و آخرت ندهم

اگر چه در پی ام افتند هر دم انجمنی

هر آن که کنج قناعت به گنج دنیا داد

فروخت یوسف مصری به کمترین ثمنی

بیا که رونق این کارخانه کم نشود

به زهد همچو تویی یا به فسق همچو منی

ز تندباد حوادث نمی‌توان دیدن

در این چمن که گلی بوده است یا سمنی

ببین در آینه جام نقش بندی غیب

که کس به یاد ندارد چنین عجب زمنی

از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت

عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی

به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند

چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی

مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ

کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی

14- حنظله بادغیسی می گوید :

مهتری گر به کام شیر در است

شو خطر کن ز کام شیر بجوی

یا بزرگی و عز و نعمت و جاه

یا چو مردانت، مرگ رویاروی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۱۲
مونا فلاحی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی